آیا ما می توانیم توسعه پیدا کنیم ...!!!!
روانشناسان معتقدند که افراد برای اینکه بتوانند در انجام امورات موفق شوند ، قبل از انجام آن کار باید آمادگی ذهنی و روانی برای انجام آن کار داشته باشند و شرط اول موفقیت پایدار را در ایجاد این آمادگی می دانند .
در شرایطی که فرد برای انجام کاری آمادگی ذهنی داشته باشد ، یعنی او بارها و بارها در ذهن خود مراحل مختلف انجام کار را مرور کرده است و توانسته است خود را در شرایط مختلف و چالش های موجود در آن به صورت ذهنی درگیر نماید.
برای توسعه نیاز به چه عناصر حیاتی هست ....!!؟؟؟؟
آیا این عناصر قابل دسترسی هستند ؟؟؟؟؟
آن چیزی که امروزه در کشور بیش از هر چیز نمود پیدا کرده است ، این است که ما آمادگی ذهنی برای هر نوع پیروزی در ذهن خود ایجاد کرده ایم اما در این میان ملت ما راهی اشتباه را در این زمینه در پیش گرفته است .... تخصص گرایی که عامل اصلی موفقیت است فراموش شده است .... ما تصور کرده ایم که هر انسان خوبی می تواند مدیر خوبی باشد و تنها با استناد به خوب بودن کارها و امورات را به افراد خوب سپردیم و نتیجه آن ایجاد یک سیستم معیوب و ناکارآمد و عریض و طویل هست .....
موفقیت جامعه امروز باید در گرو تخصص محوری باشد .... باید در همه چیز تخصص ایجاد کرد .. . روحیه کار هییتی و انقلابی تنها در شرایطی کارآمد است که بتواند همراه با تخصص باشد .
به عنوان مثال در یکی از ادارات دولتی مدیری حضور دارد که تنها به واسطه سابقه کار و احتمالا روابط توانسته است مدیرکل شود ، در این شرایط او هیچ نظارت دقیقی نمی تواند بر زیردستان خود داشته باشد .... در این شرایط مجبور می شود که از مجموعه مشاوران درون و برون سازمانی برای راهبرد اداره استفاده کند .... لذا یک شبکه از مشاوران را ایجاد می کند که در بهترین شرایط می توانند بدون اغراق نظر دهند .... با این وضعیت همین مدیر کل برای بهتر شدن آمار و عملکرد خود با همکاری مشاورانش به جای ایجاد یک سیستم کنترل کیفی بر روی سیستم از یک سیستم کنترل کمی و آماری استفاده می کند ..... در نتیجه به دنبال عدد سازی و آمار سازی و خوب جلوه دادن خواهد رفت .... کارمندان این سیستم در بهترین حالت و با فرض اینکه کاملا متخصص باشند به واسطه یک مدیر کل غیر متخصص و ناکارامد دلسرد خواهند شد .... پس از مدتی معیار های سنجش خود را در پارامترهای کمی در می یابند که کاملا گویای زحمات و ارزش های آنان نیست ... لذا آنها نیز به دنبال این پارامترها می روند .... پس از دو تا سه سال یک سازمان بسیار موفق از نظر آماری پدید می آید که درواقع دارای روبنای بسیار مفیدی است و از کارایی های آن بسیار کاسته شده است و.... در این شرایط این مدیر غیر متخصص با همین آمار سازی ها به عنوان یک مدیر نمونه معرفی می شود و سپس مطرح می شود که این فرد قدرت مدیریت دارد چرا که در یک پست غیر تخصصی بسیار کارآمد بوده است ... لذا برای تشکر از زحمات او .. احتمالا این مدیر عیر متخصص پس از مدتی ارتقا گرفته و در یک سازمان تخصصی دیگر مدیر می شود تا آنجا را نیز در واقع نابود کند اما با کمک آمار آن سازمان را رشد دهد ....
کارمندان سازمان اول که دچار رخوت و تنبلی و آمارسازی شده اند و به واسطه ناکارآمدی از اطلاعات روز جامانده اند و به روز رسانی نشده اند با مدیر جدیدی روبرو خواهند بود که به احتمال زیاد همانند مدیر قبلی خواهد بود و در این شرایط این کارمندان اصلا کار سختی ندارند ، چرا که به راحتی دوباره جریانات آمار سازی را آغاز می کنند .... اگر مدیر جدید متخصص باشد و بفهمد که عمق فاجعه به چه میزان است .... اقدام به اصلاح می کند ... اما از آنجایی که در بخش دولتی اخراج پرسنل معنی ندارد و استخدام یک نفر به منزله آن است که سی سال تعهد تامین کار به فرد داده شده است ، حاضر به انجام امورات سخت نیست ... لذا فرد به شدت به سمت کم کاری و کم فروشی در کار خود می رود .... مدیر متخصص با مشاهده این شرایط به سمت برون سپاری وظایف و تعهدات به سمت بخش خصوصی خواهد رفت و بسیار از کارهای خود را که کارکنان خود توانایی انجام آن را دارند به یخش خصوصی می سپارند .... در این شرایط بخش خصوصی به صورت متخصص یا غیر متخصص وارد عمل خواهد شد اما نتیجه کار همچنان در اختیار سازمانی با کارمندان غیر متخصص یا متخصصینی با علم نم کشیده و قدیمی تقدیم می شود ؛ لذا با توجه به مشکلات مالی این بخش خصوصی هر روز از یک قسمت کار به منظور ایجاد توانایی رقابتی در خود کم خواهد کرد و یا دقت خود را در پایین ترین بخش خواهد آورد چرا که به جای استفاده از افراد با تجربه و سابقه دار و دارای توانایی علمی از افرادی کم تجربه و فاقد لیاقت استفاده می کند .
پس از مدتی نتایج بخش خصوصی نیز غیر قابل اعتماد خواهد بود ....ولی نکته مهم این است که این اداره کل همچنان آمار سازی می کند و نمونه می شود و مدیر صادر می کند و در این میان چیزی که وجود ندارد کیفیت کار می باشد . ...
یک مدیر غیر متخصص و نادان و ناکارآمد اینچنین می تواند برای سالها یک بخش از یک سازمان عریض و طویل را از بین ببرد .